پس از پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات، مارک زاکربرگ، مدیرعامل متا، تیم راستیآزمایی شبکههای اجتماعی این شرکت را اخراج کرد. در عین حال، وی تصمیم گرفت فیسبوک را بار دیگر به سمت محتوای سیاسی سوق دهد.
این تصمیم بهطور گستردهای به عنوان تلاشی برای جلب رضایت رئیسجمهوری که به تحریف حقیقت مشهور است، تلقی شده است.
متا قصد دارد سیستم راستیآزمایی خود را با مدل "یادداشتهای جامعه" که توسط شبکه اجتماعی ایکس (تحت مالکیت ایلان ماسک، از طرفداران پرشور ترامپ) به کار گرفته شده، جایگزین کند. این مدل متکی بر کاربران است تا اصلاحاتی را در مورد پستهای نادرست یا گمراهکننده ارائه دهند.
ماسک این مدل را به عنوان "روزنامهنگاری شهروندی، جایی که صدای مردم شنیده میشود" توصیف کرده است. اما آیا این رویکرد کارآمد خواهد بود؟ تحقیقات جدید نشان میدهد که کاربران شبکههای اجتماعی ممکن است بهترین گزینه برای این امر نباشند.
بررسی ارزشهای شهروندی کاربران شبکههای اجتماعی
با همکاری شرکت رسانهای Essential Media، تحقیقی انجام شده تا دیدگاه کاربران شبکههای اجتماعی را درباره ارزشهای شهروندی سنجیده شود.
پس از بررسی تحقیقات موجود درباره انسجام اجتماعی و قطببندی سیاسی، و انجام ده گروه متمرکز، مقیاسی برای سنجش ارزشهای شهروندی تدوین شد. این مقیاس سطح اعتماد به نهادهای رسانهای و دولتی و همچنین میزان تمایل افراد به پذیرش دیدگاههای مخالف را اندازهگیری میکند.
سپس، با انجام یک نظرسنجی گسترده میان ۲۰۴۶ استرالیایی، میزان اعتقاد افراد به خیر عمومی، اهمیت اطلاعرسانی در مورد مسائل سیاسی و لزوم آموزش مفاهیم شهروندی در مدارس را مورد بررسی انجام شد.
همچنین از آنها پرسیده شد که اخبار خود را از چه منابعی دریافت میکنند: شبکههای اجتماعی، تلویزیون تجاری، رادیو تجاری، روزنامهها یا رسانههای غیرتجاری.
نتایج تحقیق
نتایج نشان داد افرادی که بیشتر به شبکههای اجتماعی به عنوان منبع خبری خود اتکا دارند، در مقیاس ارزشهای شهروندی امتیاز کمتری نسبت به کسانی که از روزنامهها و رسانههای غیرتجاری (مانند ABC استرالیا) استفاده میکنند، کسب کردند.
در مقابل، افرادی که به رادیوهای غیرتجاری متکی بودند، بالاترین امتیاز را در مقیاس ارزشهای شهروندی کسب کردند. آنها ۱۱٪ بیشتر از کاربران شبکههای اجتماعی و ۱۲٪ بیشتر از بینندگان تلویزیون تجاری امتیاز داشتند.
کمترین امتیاز متعلق به کسانی بود که اخبار خود را عمدتاً از رادیوهای تجاری دریافت میکردند.
همچنین نتایج نشان داد که هرچه تعداد منابع خبری مورد استفاده روزانه افراد بیشتر باشد، امتیاز آنها در مقیاس ارزشهای شهروندی نیز بالاتر است.
این تحقیق مشخص نمیکند که آیا رسانههای اجتماعی باعث کاهش ارزشهای شهروندی میشوند یا صرفاً افرادی که ارزشهای پایینتری دارند، به این پلتفرمها جذب میشوند. اما نگرانیهایی را در مورد افزایش اهمیت شبکههای اجتماعی به عنوان منبع اطلاعات سیاسی در جوامع دموکراتیک مانند استرالیا ایجاد میکند.
چرا باید ارزشهای شهروندی را بسنجیم؟
هدف از تدوین مقیاس ارزشهای شهروندی این است که نشان داده شود نگرش افراد به اخبار به اندازه خود محتوای خبری اهمیت دارد.
به عنوان مثال، اکثر مردم آمریکا احتمالاً از خشونت حمله به کاپیتول در سال ۲۰۲۰ آگاه هستند. با این حال، ترامپ و هوادارانش توانستهاند این شورش را "روز عشق" جلوه دهند. این تغییر روایت نه به دلیل کمبود اطلاعات، بلکه به دلیل بیاعتمادی افراد به رسانهها و نهادهای دولتی و عدم تمایل آنها به مواجهه با واقعیتهایی است که باورهایشان را به چالش میکشد.
به عبارت دیگر، ارائه اطلاعات دقیق کافی نیست. آنچه اهمیت دارد، طرز فکر و نگرش افراد نسبت به این اطلاعات است.
شبکههای اجتماعی؛ بستری برای جدل، نه گفتوگوی سازنده
منتقدان مدتهاست که نگران تأثیرات منفی شبکههای اجتماعی بر دموکراسی هستند. این پلتفرمها اغلب محتوای هیجانی و ویروسی را بر پستهای دقیق و سنجیده ترجیح میدهند. همانطور که جودیت باتلر، نظریهپرداز انتقادی، اشاره میکند:
"سرعت شبکههای اجتماعی امکان انتشار نفرتپراکنی را فراهم میکند، بدون اینکه فرصت کافی برای بحث و گفتوگوی سنجیده باقی بماند."
زینب توفکچی، جامعهشناس، نیز میگوید که شبکههای اجتماعی بیشتر به ایجاد حس تعلق به گروههای همفکر کمک میکنند تا به تعامل معنادار. او مینویسد:
"حس تعلق قویتر از حقیقت است."
این مشاهدات احتمالاً برای هر کسی که تلاش کرده در شبکههای اجتماعی در مورد یک موضوع سیاسی بحث کند، آشنا به نظر میرسد.
چرا نباید به کاربران شبکههای اجتماعی برای راستیآزمایی اعتماد کرد؟
شبکههای اجتماعی برای تقویت دموکراسی طراحی نشدهاند. مدل کسبوکار آنها مبتنی بر رقابت کاربران برای جلب توجه است، نه مشارکت شهروندان در گفتوگوی معنادار.
این رویکرد نه تنها مسئولیت راستیآزمایی را از روی دوش پلتفرمها برمیدارد، بلکه فضایی ایجاد میکند که کاربران نیز اهمیت زیادی به صحت اطلاعات نمیدهند.
پلتفرمها ادعا میکنند که میخواهند جریان آزاد اطلاعات را تقویت کنند، اما الگوریتمهای آنها تعیین میکند که کدام محتوا دیده شود و کدام دیده نشود. این الگوریتمها اغلب به سمت محتواهای جنجالی و هیجانی تمایل دارند.
بنابراین، ادعای آنها مبنی بر بیطرفی در واقع گمراهکننده است. آنها مسئولیتی را که در شکل دادن به فضای رسانهای دارند، نادیده میگیرند و در عین حال، نقشی اساسی در تغییر نگرش کاربران نسبت به اخبار ایفا میکنند.